آری پدر را میگویم…
حالا اما او ، کمتر حرف میزند تا مورد تمسخر واقع نگردد و آهسته به خانه میآید تا مورد غرولند خانواده قرار نگیرد، حتی در فیلم و سریال ها «پدرها» را پخمه نشان داده و بعنوان سوژه ی خنده دار مورد توجه قرار میگیرند .
اولین قربانی ِنداری «پدرها» خود پدرها هستند، کسانی که آنقدر حس کم خودبینی به آنها تزریق شده که خویش را بار اضافی خانواده دانسته و این تحقیرِ تحمیلی مثل خوره روح و جسمشان را بیصدا میخورد .
چه بر سر اجتماع آمده ، که بازنشستگانش که پس از سالها خدمت و زحمت باید در عزت و آرامش و مرکزثقل زندگی قرار گیرند کنون به مانندِ قربانی «اژدهای» بی کفایتی برنامه ریزان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی
باید به مسلخ عزلت و گوشه نشینی محقرانه باقی عمر را به حسرت طی کنند .
و آخر کلام : خدا «پدر» بود …
فاضل خمیسی