امروز: دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

جانباز شهید سیدابراهیم هانی‌نژاد

اشتراک گذاری مطلب:

لینک کوتاه مطلب:

کد خبر: 7966

تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ، ۱۳۹۹

جانباز شهید سیدابراهیم هانی‌نژاد

در اواخر دهه ۳۰ شمسی در خانواده ای مذهبی از سادات عسکری، روستای سیدان بخش عقیلی شهرستان گتوند در شمال استان خوزستان، فرزندی متولد شد که او را سیدابراهیم نامیدند.

در آن دوران که اصلا به مناطق روستایی توجهی نمی شد. و مردم در فقر و بدبختی ناشی از نبود امکانات روزگار خود را با سختی و مشقت پشت سر میگذاشتند.

سیدابراهیم هم چون دیگر فرزندان خطه سرسبز عقیلی از همان دوران کودکی در امور کشاورزی و دامداری کمک حال پدر و خانواده بود.
اوکه که تنها فرزند پسر خانواده اش بود.از همان دوران کودکی مسئولیت سنگین تری بر دوش خود احساس میکرد.

سید ابراهیم هانی نژاد با گذراندن دوران دبستان در سخت ترین شرایط، حالا در سن نوجوانی به فکر مهاجرت به شهرهای دیگر را در سر داشت. و موفق شد مدتی جهت تامین معیشت خانواده در شهرهایی چون مسجدسلیمان-اهواز-آبادان-خرمشهر-مشغول به کار و کارگری شود.
و مدت زمانی را در شهر پلدختر-و خرم آبادمرکز استان لرستان در نانوایی گذراند.

کم کم آهنگ انقلاب به گوش میرسید و همه جا صحبت از حضرت روح اله بود،همان پیر جماران که با نفس مسیحایی خویش، حواریون آزادیخواه را در سرتاسر ایران به هم پیوند مجاهدانه در راه حق داده بود.

سید ابراهیم هانی نژاد
هم جز اولین جوانان انقلابی بود که به ندای

هَل مِن ناصر یَنصُرُنی…
امام لبیک گفت و جز نیروی های جوان و شجاع انقلابی، بود که مبارزات خود در برابر حکومت طاغوت را آغاز و با پخش و توزیع اعلامیه های امام در اهواز، با جوانان انقلابی زادگاهش عقیلی
در ارتباط بود.
بصورت خودجوش در تظاهرات های مردمی در شهرهای دزفول شوشتر گتوند،حضور داشت.

بعداز پیروزی انقلاب اسلامی ایران،سید ابراهیم هانی نژاد که وجودش سرشار از روحیه فتوت و جوانمردی بود به استخدام واحد
سی‌اچ‌سی هلی‌کوپتر سرویسCHC Helikopter Servic
هوانیروز که آن زمان سازمان مستقلی بود در آمد.
و بعنوان یک امداد گر، در بحران ها و حوادث غیر مـترقـبه به مردم خدمت کرد. که در این سازمان با خلبان علی اکبر رنجبر آشنا شد و رابطه صمیمانه ای بین رنجبر و هانی نژاد صورت گرفت.

علی اکبر رنجبر **

با شروع جنگ تحمیلی و حمله متجاوزانه رژیم بعث عراق، به خاک پاک وطن عزیزمان-
سیدابراهیم هانی نژاد
باتوجه با اینکه ازدواج نموده و تشکیل خانواده داده بود،بی درنگ به خیل نیروهای بسیج مردمی پیوست تا در برابر تهاجم دشمن از خاک مقدس سرزمین ش،دفاع کند.

درسال ۱۳۶۰ با عضویت در تیپ محمدرسول الله،بعنوان یکی از برجسته ترین نیروهای رزمی تیپ و نزدیک به حاج احمد متوسلیان بود،که مدت زمانی را در پادگان دوکوهه اندیشمک گذراند و به همراه تیپ به منطقه جنگی دارخوین منتقل شد،تا از آنجا جهت آزادسازی خرمشهر وارد عمل شوند.

عملیات بیت المقدس جهت بیرون راندن دشمن متجاوز بعث عراق از خرمشهر،در چندین محور آغاز شد, سید ابراهیم بعنوان آرپی جی، زن

آرپی‌جی РПГ-۷  جنگ‌افزارِ دوش‌پرتاب َ ضدتانکِ, وظیفه داشت به شکار تانک های دشمن برود،و موفق شد در پایین دست جاده خرمشهر به اهواز،چندین دستگاه تانک و نفربر زرهی دشمن را از کار بیندازد،
آتش سنگین دشمن و گلوله های مستقیم تیربار تانک های عراقی باعث شد که کمک آرپی جی. زن سید بنام خباز طراح به شهادت برسد. و ۸هشت تیر
به پای راست – پای چپ و لگن سید ابراهیم اصابت و سالها بعنوان یادگار میدان نبرد، حماسه و ایثار
همراه سید باشد.

هر چند سید ابراهیم هانی نژاد بعد از گذشت یک شبانه روز توانست بصورت سینه خیز و با سختی خود را به خاکریز و همرزمانش برساند اما دیگر توان و رمقی برایش باقی نمانده بود.
سید را به درمانگاه صحرایی منتقل و از آنجا به بیمارستان رازی اهواز
و بعد از درمان اولیه از طریق فرودگاه اهواز به بیمارستان سپاهان اصفهان اعزام شد.

بعداز گذشت ۶شش ماه در بیمارستان سپاهان
جهت انجام عمل های تخصصی،سید ابراهیم را به بیمارستان شهدای تجریش تهران اعزام نمودند و بعداز حدود یکسال،حالا سید با کمک دو عصا توانست روی پاهای خود به ایستد و هر چند کوتاه حرکت کند.
از بیمارستان مرخص و به زادگاهش روستای سیدان برگشت.
هر چند تمام فکر و ذکرش حال و هوای جبهه و همرزمانش بود.
اما می بایست مدتی در بستر استراحت بماند،تا بهبودی نسبی حاصل شود.
سید ایام استراحت و روزگار خود در دوران نقاهت را با نوشتن نامه به رزمندگان در خط مقدم و جویای اطلاعات و اخبار جنگ از رادیو میگذراند،

حال پس از گذشت حدودا دوسال از مجروحیت سید در عملیات بیت المقدس
و دور ماندن از میدان نبرد و حماسه-

تعدادی از همرزمانش به همراه حاج هوشنگ بشیری از فرمانده هان دوران دفاع مقدس
به عیادت سید می آیند.
سید اصرار دارد که همراه آنها برا یک روز هم که شده جهت دید و بازدید و دیدار تازه از رزمندگان به منطقه برود.
سید ابراهیم هانی نژاد
با همراهی عموزاده اش سید محمدعلی عسکری که آن زمان از

فرمانده هان سپاه، جوان دلیر و شجاع بود به جبهه کرخه میرود، و همانجا با دیدن بچه ها و حال و هوای معنوی جبهه، اعصا ها را به دور می اندازد و میگوید من برنمیگردم و میخواهم اینجا بمانم اگر توان جنگیدن ندارم میتوانم بعنوان نیروی خدماتی هم خدمت کنم.
با اصرار سید و موافقت فرماندهان گردان مالک اشتر-شوشتر
او درمنطقه می ماند و گاها بعنوان راننده آمبولانس،ماشین تدارکات، پیک موتوری فعالیت میکند.

با فرا رسیدن سال۱۳۶۴ خبر از عملیات بزرگی بنام والفجر ۸ در منطقه فاو عراق میرسید.
سید اسلحه نبرد در دست میگیرد و همراه همرزمانش به دل دشمن میزند و در پل ورودی بندر فاو عراق ، از ناحیه گردن و کمر دچار مجروحیت سطحی میشود که پس از مدت کوتاهی بهبودی حاصل میشود.
مجروحیت باعث جدایی سید ابراهیم از جبهه نمیشود و این بار به همراه گردان مالک اشتر
از خوزستان به جبهه کردستان در ارتفاعات رشـن و مدتی هم در خرمال اعزام میشود.

سید که شور نینوایی در سر دارد و هرکجا نیاز باشد حاضر میشود تا در دفاع از انقلاب نقش ایفا کند.
این بار راهیی کربلای ایران میشود تا در شلمچه،عشق و ایثار را که از مکتب عاشورایی آقا ابوالفضل العباس(ع)بهره جسته بود،مـعنی کند.

عملیات کربلای پنج که موفقیت های استراتژیکی مهمی را برای ایران رقم زد و ارتش بعث عراق که در میدان نبرد متحمل شکست هایی شده بود و توان ایستادگی در برابر فرزندان روح اله را نداشت و مجبور به عقب نشینی شده بود.
در اقدامی وحشیانه جنگنده های عراقی بمب های شیمیایی را بر سر
رزمندگان ایران فرو ریختند.
و در تاریخ جنایت و کشتار بی رحمانه ای بنام خود ثبت کردند.
که بعداز گذشت سه دهه هنوز آثار مخرب گازهای شیمیایی را در وجود بازماندگان از قافله شهدا
مشاهده میکنیم.
و تاریخ را بر مظلومیت رزمندگان ایران گواه میگیرم.

آری همان هایی که از همه چیز خود گذشتند
تا خاک مقدس ایران اسلامی،لگد مال متجاوزین و استبداد و استعمار نگردد.
و از انقلاب اسلامی که حاصل خون پاک هزاران شهید سرزمین مان است
پاسداری و محافظت کنند.
سید ابراهیم هانی نژاد
که روزگاری در بیت المقدس و والفجر ۸ بدنش با آتش گلوله و ترکش های دشمن بعث مجروح گشته بود.
در عملیات کربلای پنج
بر اثر بمباران های شیمیایی عراق
بدنش با گاز شیمیایی آشنا شد و بیش از۳۶سال آثار جراحات جنگ تحمیلی، از گلوله، ترکش و شیمیایی را همراه خود داشت.
و سالها گمنام در آرزوی وصال و تقرب به معبود خویش و پیوستن به همرزمان شهیدش لحظه شماری میکرد.
و شاید میتوان سید ابراهیم هانی نژاد را
در اشعار شاعر انقلابی
دکتر قیصر امین پور جستجو و معنی کرد.

سرا پا اگر زرد و پژمرده‌ایم.
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم.
ــــــــــــــــــــ
چو گلدان خالی لب پنجره.
پر از خاطرات ترک خورده‌ایم.
ــــــــــــــــــــ
اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم.
اگر خون دل بود ما خورده‌ایم.
ــــــــــــــــــــ
اگر دل دلیل است، آورده‌ایم.
اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم.
ــــــــــــــــــــ
اگر دشنه دشمنان، گردنیم.
اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم.
ـــــــــــــــــــ
گواهی بخواهید،اینک گواه.
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم.
ــــــــــــــــــــ
دلی سربلند و سری سر به زیر.
از این دست عمری به سر برده‌ایم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در آغازین روزهای تحول طبیعت و فرا رسیدن نوروز۱۳۹۹ که همه ما دعای
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

را در منازل خود همراه اعضای خانواده با امنیت و آسایشی که از خون شهدا و جانبازی ایثارگران و رزمندگان است، زمزمه میکردیم. و نوروز را جشن میگرفتیم.

سید ابراهیم هانی نژاد جانباز۶۰٪- دوران دفاع مقدس،به دور از خانواده خویش بر تخت بیمارستان سینای اهواز
نغمه عاشقی سر داد
و پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از جراحات جنگ تحمیلی
در سوم شعبان روز میلاد
حضرت ابوالفضل العباس(ع)
که مزین به روز جانباز گشته، عارفانه به همرزمان شهیدش پیوست، و آسمانی شد.

و در مرقومه ای کوتاه اینگونه یاداشت نمود.
ــــــــــــــــــــ
آتش عشق تو اگر در دل ما لانه نداشت.
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت.

چه زیبا گفته است؛
شهید باکری-
زمانی جنگ تمام خواهد شد و رزمندگان سه دسته خواهند شد، دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خویش پشیمان می شوند- دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینند و در زندگی مادی غرق خواهند شد و همه چیز را فراموش می کنند- و دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند و از شدت غصه ها دق خواهند کرد…
آری من جز دسته سومی بودم با افتخار به گذشته، وفادار به انقلاب و رهبری.

هر چند بی توجهی ها، مرا رنج میداد.

نگارش-رضاحسین زاده ترکالکی

پر بازدیدترین ها