کلام مطهر را در کلاس تطهیرِ دل و جان تعلیمم دادی و من تا روزهای باقی حیات، چراغی در دست دارم که روشنیاش ریشه در همان تعلیم مطهر دارد.
تعلیم دادن و ادب آموختن و دانایی گستردن، به سادگی بر زبان میآید اما باور سترگی و استواری و سختی کار معلم بر عمق دل و جان متعلم، ریشه دوانده است.
با قلمدانی خالی از دانایی به مکتبت میآیم و با توشههای فراوانی از قلم و علم و ادب و سوال و جواب و دانستن، بدرقهام میکنی.
مهربانتر از تو دایهای دیدهای این گونه با سخاوت و سخنشناس و دل آگاه؟
اینجاست که معنی این کلام مشهور را بهتر می فهمم که: «اگر به جای اسلحه، با معلم به جنگ دنیا میرفتیم، همه دشمنان نابود میشدند.»
رساترین فریاد، فریاد توست که بر بام جان ها آواز میدهی و کام پروانهها سرشار میشود از حقیقت و جام درختان سیراب از طراوت، و جان متعلمان، لبریز از تازگی بازی گوی و میدان و عاطفه و کتاب.
آخر سخن اینکه می دانم: خدمت به تو خدمت به تمام فضائل است، خدمت به تو خدمت به حس پریدن است خدمت به خوب دیدن و خوب شنیدن است.
اما هزاران امید و نوید خوبان، گرد ملال بر رخسار دانش افروزت نشاندهاند. چه نامها که از پرتو وجود تو نامی شده و چه نانها که از سفره بیبخل تو تناول شده است.
تو را چه باک، که تو معلم امید و بشارتی، و بی شک بیماری کرونا شما را نمی تواند از عشق به دانش آموزانت باز دارد و با وجود سرفههای شدید و تنگی نفس تدریس را ادامه دادید تا به ما درس سخاوت دانش را بیاموزی.
امید است نهالهایی را که در زمین دانایی به دست تدبیر و مراقبت و خون دل کاشتی ثمر دهند.
( برای سرکار خانم سحر هاشمی
معلم پایه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک )
از طرف آویسا ساکی، دانش آموز شما