پاساژی زیرزمینی، کوچک و نمور در فرعی یکی از خیابانهای بازار مرکزی اهواز، فروشگاهی عجیب با کالاهایی عجیبتر مشغول سرویسدهی به مشتریان خاص خود است، در ویترین مغازه از خارهای جوجه تیغی تا مهرهی مار تا صدف تا دندان گرگ و اندام خصوصی کفتار ماده و حتی اسکلت پرندهای کوچک که صاحب محل میگفت استخوان ِ هُدهُد است خودنمایی میکردند، چهره و نوع حرف زدن فروشنده مثل کالاهایش خاص بود، انگشترهای بزرگ به دست، ریشی حنا زده و چشمانی سرمه کشیده و لحن و گفتاری که اعتماد را به خریدار القاء میکرد. باصداقت گفتم که برای آشنایی با این فعالیت مزاحم وقتش شده و قصد خریدی نداریم! و قول دادیم که مشکلی برای ایشان ایجاد نکرده و صرفاً برای افزایش آگاهیمان از این نوع شغل آنجا هستیم.
فروشنده بدون هیچ واهمهای بیان داشت که شغلش قانونی و خلاف نیست و تاکنون هم بجز شهرداری و آنهم بخاطر پرداخت عوارض با مشکلی مواجه نشده است. کمی که صمیمیتر شدیم از مشتریانش گفت، که آنها دعانویس و ساحرانی هستند که کالایش را ارزان میخرند و به قیمت میلیونی به «خلق الله» میاندازند! وی با اشاره به پوستی خشک که معلوم نبود از کجا و چه قسمتی از حیوان است گفت مثلاً «این اندام خصوصی» کفتار ماده است که ما ۱۰۰ هزار تومان میفروشیم اما دعانویس آن را ۲ تا ۳ میلیون به مشتریش میاندازد، وقتی گفتم به چه درد میخوره؟ پاسخش از سوالم بیخودتر بود:
« برای ایجاد خوشبختی و ایجاد محبت زناشویی».
از استخوانِ هُدهُد بیچاره پرسیدم که گفت آن را ۱۵۰ هزار تومان میفروشیم و هر کس آنرا در خانه نگه دارد همیشه خبرهای خوب
میشنود!
تازه از گوشت خرس هم میگفت که بیماری را دور و سلامت و شجاعت برای بیمار به ارمغان میآورد.
توضیحات دیگرش تکملهی فاجعهای بود که در اطرافمان میگذرد.
شاید کشتار کفتار و بچه خرسها و مار و هُدهُدها و گرگها و سایر حیواناتی که بقایشان از خیلی از انسانها برای طبیعت مفیدتر باشد برای سودآوری و سوء استفاده از جهل بشر اکنون بعنوان یک صنعت درآمده است! هر چند که ویژگی خرافه پرستی با خلقت انسان همراه بودهاند ، اما در هزاره ی سوم و در عصر تسخیر مریخ و در دورهی اصالت عقل و هوش، جستجوی خوشبختی از طریق مهرهی مار و تیغ جوجه تیغی نشان از بدبختی بزرگتری بنام نادانی است، وقتی که درآمد یک دعانویس از یک کارشناس برنامهنویسی کامپیوتر یا یک معلم مدرسه بیشتر است و زمانی که حیوانات زبان بسته و غالباً کاریزما قربانی اشاعه و فروش جهالت میشوند و خرابی تا آنجا پیش میرود که ساحران و دعانویسان فریبکار برای خود از طریق فضای مجازی تبلیغ کرده و مشتری جذب میکنند زنگ خطر اشاعهی خرافات و حتی قتل عام حیواناتی که در این فریبکاری قربانی میشوند بیشتر به صدا درمیآید، آسیب شناسی اینکه چرا مردم به سمت جادو میروند؟ راه تقابل و حل آن چیست؟ دلیل اشاعهی آن در گروههای مختلف انسانی و… چه میتواند باشد مجالی گسترده لازم دارد که متخصصان روانشناختی و جامعه شناسان باید به آن پاسخگو باشند.
فاضل خمیسی