خوزستان سالهاست که نفس نمیکشد.
استانی که روزگاری گهوارهی تمدن و منبع زندگی این سرزمین بود، امروز در میان گرد و خاک، دود و سم، آرامآرام خفه میشود. هوایی که در شهرهایش جریان دارد دیگر هوای زندگی نیست؛ ترکیبی از ذرات ریز مرگبار، آلایندههای صنعتی و بیتفاوتی ازلیِ مسئولان. صنایع نفت، پتروشیمی، فولاد و نیروگاههای بزرگ، هر روز سموم خود را به آسمان میفرستند تا ارمغانشان آسمانی باشد که دیگر آبیِ زلالش دیده نمیشود و دیدن آسمانِ آبی برای مردم آرزویی است که تنها خاطرهاش در یادها مانده است.
آقایانی که در تهران، پشت میزهای تمیز و زیر سقف دفترهای مجهز نشستهاید و هر روز بر وسعت باغ و بوستان پایتخت میافزایید، اما خونبهای آن را مردمی میپردازند که از اهواز تا آبادان و از ماهشهر تا مسجدسلیمان، هوایی استنشاق میکنند که حکم پروندهی مرگ تدریجیشان را دارد؛ آیا عدالت در این سرزمین چنین تعریف شده است که یکی در سایهی چنارهای پارک ملت تهران نفس بکشد و دیگری در گرد و غبارِ فلزات سنگین و گازهای سمی، کودکش را بیمار ببیند؟
در سالهای گذشته، دولتهای مختلف، بهرغم شعارهای پرزرقوبرق، عملاً اقدامات ملموس و شجاعانهای برای کاهش این بحران انجام ندادهاند. نه برنامهی کوتاهمدتی برای تنفس مردم تدوین شده، نه طرح میانمدتی برای حفظ سلامت نسل آینده، و نه چشمانداز بلندی برای نجات این زیستبوم از بیرحمی صنایع آلاینده دیده میشود.
اکنون زمان آن رسیده است که همهی مسئولان استانی ـ که خود بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم زادهی رأی مردم مظلوم خوزستاناند ـ دست از تعارف و مجامله بردارند و با مطالبهگریِ جدی و مشترک، حق مردم را زنده کنند. 
خوزستان فقط به فریاد نیاز ندارد؛ به برنامه و عدالت نیاز دارد.
به باور نگارنده، چند اقدام فوری میتواند آغازی باشد برای جبران بخشی از این بیعدالتیها:
*۱. تشکیل مجمع قدرتمند مطالبهگری استان خوزستان*
نخستین و مهمترین گام، تشکیل مجمعی قوی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری استان خوزستان است که با همافزایی و اتحاد، بتوانند از حق و حقوق مردم استان دفاع کنند. این مجمع باید فراتر از جلساتِ صرفاً مشورتی عمل کند و بهعنوان صدای واحد مردم خوزستان در برابر دولتها و دستگاههای صنعتی، طرحهای نجات محیطزیست و سلامت استان را پیگیری کرده و با قاطعیت اجرای آنها را مطالبه نماید. اگر این همافزایی شکل گیرد، دیگر هیچ دولتی نمیتواند از زیر بار مسئولیت بگریزد.
*۲. اعطای فوقالعادهی ویژهی زیستمحیطی*
دولت موظف است برای کارمندان و کارگران ساکن در استان خوزستان، فوقالعادهای ویژه تعیین کند؛ جبرانی برای زیستن در محیطی که سلامت در آن روزبهروز تهدید میشود. این فوقالعاده باید بهگونهای باشد که بخشی از هزینههای درمانی و آسیبهای ناشی از آلایندگی را جبران کند.
*۳. تعهد صنایع به توسعهی فضای سبز و کمربند سبز*
شرکتهای پرشمار صنعتی خوزستان باید مسئولیت اجتماعی خویش را بپذیرند و در اطراف شهرهای آلوده، کمربندهای سبز متناسب با زیستبوم منطقه احداث کنند. آبیاری، نگهداری و توسعهی این فضاها باید بر عهدهی همان صنایع باشد و از نیروهای بومی برای این کار استفاده شود تا هم اشتغالزایی حاصل گردد و هم حفاظت از طبیعت با دلسوزی انجام پذیرد. این اقدام در درازمدت میتواند سپری طبیعی در برابر آلودگی هوا باشد.
*۴. عدالت در پرداخت یارانهها و توزیع منابع*
استانی که بخش عظیمی از درآمد کشور را تأمین میکند، نباید در فقر و بیماری غوطهور باشد. یارانهها و حمایتهای اقتصادی باید متناسب با مشارکت خوزستان در اقتصاد ملی بازتوزیع شود؛ این نه لطف، بلکه حق مردم زحمتکش و صبور این خاک است.
*۵. افزایش سهمیهی سوخت و انرژی متناسب با اقلیم*
در استانی که گرمای هوا ماهها نفسها را میسوزاند و کولرها هر لحظه باید روشن بمانند، سهمیهی سوخت و انرژی باید بیش از استانهای سردسیر باشد. این توزیع باید با روشی غیرمتمرکز و منطبق با واقعیت اقلیمی خوزستان انجام شود تا فشار هزینههای زندگی از دوش مردم کاسته گردد.
*۶. توسعه و احیای چهرهی شهری و روستایی*
شهرها و روستاهای خوزستان سالهاست که از نظر زیرساخت و امکانات عقبماندهاند. ضروری است با تخصیص منابع مؤثر و نظارت جدی بر نحوهی هزینهکرد، چهرهی این شهرها و روستاها دگرگون شود: توسعهی فضای سبز، پارکهای ساحلی کنار رودخانهها، ترمیم و گسترش راههای مواصلاتی و ساخت بوستانهای شهری. این اقدامات، افزون بر بهبود شرایط زیستی، عزت و زیبایی چهرهی استان را بازخواهد گرداند.
انتظار میرود همهی مسئولان دولتی ـ از استاندار محترم تا نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای مجلس خبرگان رهبری ـ با همدلی و شجاعت، برای یکبار هم که شده، از حق و حقوق مردم خوزستان دفاع کنند.
خوزستان دیگر تحمل وعدههای بیپشتوانه را ندارد؛ هوای خوزستان، سلامت خوزستان و آیندهی خوزستان باید اولویتِ ملی باشد.
و در پایان باید گفت:
هوای خوزستان را پس بدهید؛
هوایی که حقِ زندگی مردمانِ نجیبش است، نه بهای خاموشی.





