پویش مدرسه های پاک باقدردانی ازدستان پرزحمت سرایداران
کلاس اولی پاکتِ شکلات را لای دفترش قایم میکند… دانشآموزی پوستِ پرتقال را در کشوی میز جا میگذارد… و تراشههای مداد چون بارانی خاکستری بر کفِ کلاس میبارد.
سرایدار، نفسزنان از این کلاس به آن کلاس میدود، اما گنجههای میزها انبارِ پنهانِ آشغال شدهاند!
زبالههای پنهان در کمین گاههای مدرسه:
کشوهای میزها به انبارِ پوست میوه و پاکتِ تنقلات تبدیل میشوند.
خانم احمدی، سرایدارِ باتجربه، با چهرهای خسته میگوید:
«گاهی کلاسها آنقدر زیادند که فرصتِ بازکردنِ هر کشو را ندارم. دانشآموزان فراموش میکنند که زبالههای پنهان، آفتِ پنهان مدرسهاند».
سرایدارانِ در تنگنا:
خستگیِ بیپایان: آقای کریمی به دیوار تکیه میدهد: «با این همه کلاس، گاه تا پایان ساعت کاری هم از پاکسازیِ آشغالها فارغ نمیشوم.
بیتوجهیِ تلخ: برخی سرایداران با بیخیالی از کنارِ زبالهها میگذرند. دانشآموز کلاس پنجمی گلایه میکند: «هفتهست آشغالِ حیاط جلوی درِ ورودی انبار شده!».
شتابِ اشتباه: گاه سرایداران، زبالهها را پیش از تعطیلیِ مدرسه پشتِ در میریزند و باد، آشغالها را چون برگهای پریشان به خیابان میبرد.
رهگذران خشمگین میپرسند: «مگر مدرسه نباید الگوی پاکیزگی باشد؟».
راههای رویشِ پاکیزگی؛ از نهال تا جنگل
پاکسازیِ کشوها؛ پیمانِ روزانه:
هر روز پیش از زنگِ پایانی، دو دقیقه به دانشآموزان فرصت داده شود تا کشوهای میز و گوشههای کلاس را بررسی کنند. آموزگاران فریاد بزنند: «کشوهای پاک، نشانِ مسئولیتِ ماست!».
شهرداری؛ پاسدارِ حریمِ مدرسه:
شهرداری سطلهای زبالهی آهنی بزرگ با درِ قفلدار جلوی هر مدرسه نصب کند. سرایداران تنها پس از تعطیلیِ مدرسه، آشغالها را مستقیماً در این سطلها بریزند تا باد یا رهگذران آنها را پراکنده نکنند.
نظارت بر سرایداران؛ وظیفهای همگانی:
مدیران مدارس با برنامهریزیِ منظم، زمانِ نظافتِ هر کلاس را مشخص کنند. دانشآموزان میتوانند با ثبتِ گزارشِ روزانه از پاکیزگیِ کلاسها، به عنوان «چشمهای بیدارِ مدرسه» عمل کنند.
سپاهِ پاکیزگی، ناظرِ کشوها:
گروههای دانشآموزی نه تنها حیاط، بلکه کلاسها را نیز پایش کنند. بازوبندهای رنگینشان نشانهی امید باشد.
به سرایدارانِ مسئولیتپذیر، نشانِ «پاسدارِ آینهی مدرسه» اهدا شود. روایتِ دشواریهای کارشان در مراسمِ صبحگاهی خوانده شود: «هر کشوی تمیز، مرواریدی در صدفِ مدرسه است».
آینه را از زوایا تا حیاط پاک کنیم!
مدرسهای که کشوهای میزهایش انبارِ زباله نباشد، حیاطش آینهی آسمان خواهد شد.
وقتی شهرداری با سطلهای آهنی پشتیبان شود، سرایداران با عشق نظافت کنند، و دانشآموزان هر تراشهی مداد را چون گنجینهای مدیریت کنند، آنگاه مدرسهی پاک، زادگاهِ آیندهسازانِ پاک خواهد بود.
«مدرسه، آینهی جان ماست… حتی زوایای پنهانش را پاک نگه داریم تا فردا تصویری بیغبار از خود ببینیم»
به قلم عبدالحمید گلافشان