«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ»
*بهبهانِ بیپناه، مردمِ نجیب: روایتِ بیکاری، گرانی و امیدی که هنوز زنده است*
___________________
✍️ دل نوشته:سیدقنبریوسفیانی
دانشآموخته علم سیاست و روابط بینالملل
فرزند خوزستان _ شهر علم و ادب، بهبهان (بیدبلند)
____________________
“بعد از نگارش مجموعهای از مقالات در خصوص اهواز”، شهر محل سکونتم، بر خود واجب دانستم که درد (شهر زادگاهم، بهبهان) را نیز به قلم” نقد بکشم؛ شهری که زندگی در آن بسیار دلچسب و گواراست، شهری که به حق به عنوان شهر علم و ادب شناخته میشود و بیشترین آمار قبولی تحصیلکردگان با رتبه های بالای در کنکور و دیگر آزمونها را در خود جای داده است.
افرادی باهوش، با ذکاوت و دارای ظرفیتهای انسانی و فکری کمنظیر.
اما؛ افسوس و صد افسوس که این شهر دلچسب و فرهنگی، سالهاست که درگیر معضلی بزرگ به نام افیون بیکاریست؛ افیونی که نهتنها اقتصاد خانوادهها را فلج کرده، بلکه روح اجتماعی شهر را نیز به رخوت کشانده است. افیون بیعدالتی، افیون ضعف مدیریتی، و افیون بیتفاوتی مسئولان، از نماینده گرفته تا مدیران ردههای پایینتر، بهبهان را در وضعیتی قرار دادهاند که شایستهاش نیست.
⬅️ شهری با این حجم از ظرفیت انسانی، فرهنگی و تاریخی، نباید در حاشیهی تصمیمگیریها و تخصیص منابع باقی بماند.
‼️این مقاله تلاشیست برای بازتاب دردهای خاموش مردم بهبهان و دعوتیست به بازنگری در نگاهها، سیاستها و مسئولیتها نسبت به این شهر نجیب و فراموششده.
⬅️ بهبهان، شهری با پیشینهای فرهنگی، تاریخی و انسانی، امروز درگیر زخمیست که هر روز تازهتر میشود.بیکاری،گرانی و بیتوجهی مدیریتی، نفس مردم را گرفتهاند. در دل این خستگی، نجابت مردمان بهبهان هنوز پابرجاست؛ نجابتی که نه از سر تسلیم، بلکه از ریشههای عمیق در خاک این سرزمین است. ما مردم بهبهان، نه گرسنهی نانیم، که تشنهی عدالتیم. نه محتاج ترحم، که خواهان احترامیم. ما را ببینید، نه از پشت میزهای شیشهای، که از دل کوچههای خاکخوردهمان.
⬅️ در بهبهان، جوانان با مدرکهای دانشگاهی، با مهارتهای فنی، با آرزوهای بزرگ،هر روزه با دیوارِی بزرگ و سخت به نام بحران بیکاری روبهرو می شوند. کارخانهها اکثرا”خاموش هستند و آنهایی هم که فعالند،پر شده اند از نیروهای غیر بومی غیر تحصیل کرده دیگر استانها از جمله اصفهان، شیراز و دیگر استانهای مجاور شهرستان بهبهان.
زمینهای کشاورزی هم بدلیل نبود آب کافی و خشک شدن مارون روان و پر آب گذشته، بیرمقاند و می شود اینکه فرصتها در سایهی بیتدبیری گم شدهاند و جوانان بهبهان شده اند بی یار و یاور. جوان بهبهانی، نه تنپرور است، نه بیهنر؛ او فقط قربانیِ سیاستهاییست که شهرش را فراموش کردهاند. از سوی دیگر، گرانی افسارگسیخته، خانوادهها را در تنگنای انتخاب میان دارو و نان، میان آموزش و لباس قرار داده است.این گرانی، فقط اقتصادی نیست؛ روانیست، اجتماعیست و فرهنگی است. وقتی پدرِ بهبهانی نمیتواند برای دخترش دفتر نقاشی بخرد، یا کارگری نتواند نان شب سفره خانواده با جوانان تحصیل کرده بیکارش را جور کند، می توان با جرآت گفت این فقط یک بحران مالی نیست؛ این شکستنِ غرور است و می شود این که سالهاست بهبهان در حاشیه مانده در بودجهها،در پروژهها، در رسانهها. ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی، کشاورزی و انسانی در این شهر نادیده گرفته شدهاند. مردم احساس میکنند دیده نمیشوند، شنیده نمیشوند و مهم نیستند. بهبهان فقط یک نقطه روی نقشه نیست؛ یک روح است، یک تاریخ است، یک مردم نجیباند که سزاوار احتراماند.
‼️راهکار برون رفت از وضع فعلی شهر زیبای بهبهان را باید چنین برشمرد؛
⬅️ برای خروج از این وضعیت، باید به ظرفیتهای بومی و مردمی بهبهان بازگشت.
‼️از ورود بی رویه افراد غیربومی و هجوم ساکنان اطراف شهربهبهان وسکنی گزیدن در درون بافت این شهر جلوگیری کرد، که می توان با دادن امکانات رفاهی و تفریحی و توجه هات بیشتر به روستاها اطراف از نقل و انتقال آنان به درون شهر برای زندگی پیشگیری کرد.
احیای صنایع کوچک و سنتی، تقویت رسانههای محلی، ایجاد نهادهای مردمی برای حمایت از جوانان و بازخوانی هویت فرهنگی شهر، گامهایی ضروریاند. بهبهان باید خودش را دوباره بشناسد، دوباره باور کند، و دوباره به ظرفیت های داخلی و سرمایه عظیمش،همانا خاک مرغوب و جوانان تحصیل کرده و انتخابهای درست مردمی چه در انتخابات شورای شهر چه در انتخاب نماینده مجلس شورای اسلامی که باید فردی،جسور،دانا، وارد به کار، تحصیل کرده، زبان گویا و دارای روابط عمومی درست باشد، برگردد.مردم بهبهان باید در انتخابات پیش رو چشم و گوش بسته نباشند،زیرا قومیت گرایی و دنبال تک و طایفه رفتن و انتخاب کردن باعث شده که وضع شهر این چنین باشد وبیکاری در این شهر پر از تاسیسات نفتی آنچنان که اکنون هست، باشد و باید گفت؛ این بازسازی، نه فقط با آجر و آسفالت، و میدان ساختن وسبزه کاشتن، بلکه با اعتماد، مشارکت و صدای مردم و در نتیجه انتخاب درست فردی کاربلد و تحصیل کرده و بومی ممکن است، زیرا بهبهان خسته است، اما تسلیم نشده. مردمش نجیباند، اما خاموش نیستند.و آنان به گواه تاریخ بارها وفاداری خود را به انقلاب اسلامی و تبین راه و روش اسلام در زیر سایه ی ولایت فقیه، در مقاطع مختلف دهه های گذشته به وقت نیاز به اثبات رسانده اند.
⬅️ این مقاله، دعوتیست به دیدن، شنیدن و احترام گذاشتن. اگر مسئولان نمیشنوند، ما مینویسیم. اگر رسانهها نمیگویند، ما فریاد میزنیم. بهبهان را باید از نو ساخت، البته نه فقط با پروژههای عمرانی، که با بازسازی روح جمعیاش. ما مردم بهبهان، هنوز ایستادهایم؛ با دستان خالی، اما با دلهای پر از امید.
در پایان باید گفت که بهبهان، با تمام ظرفیتهای فرهنگی، انسانی وتاریخیاش، سزاوار این حجم از بیتوجهی نیست. بیکاری و گرانی، اگرچه زخمهای عمیقی بر پیکر جامعه وارد کردهاند، اما هنوز میتوان با بازگشت به اصول مشارکت مردمی، شفافیت مدیریتی، وسرمایهگذاری بر ظرفیتهای بومی، مسیر بهبود را آغاز کرد. شاید راهکار اصولی، با تشکیل نهادهای مستقل مردمی برای رصدعملکردمسئولان، و جلوگیری از عرض اندام و دادن خرده سفارشات کارساز نمایندگان دیگر استانها در جذب نیرو و بکار گیری نیروهای غیر بومی، حمایت از کسبوکارهای کوچک، و تقویت رسانههای محلی برای مطالبهگری شفاف است. بهبهان را باید با مردمش و برای مردمش بازسازی کرد، نه با وعده، بلکه با اراده، صداقت و اقدام.
‼️⬅️ امید آن است، اینجانب به عنوان فرزند این شهر زیبا، توانسته باشم در این مقاله کوتاه حق مطلب را در خصوص شهر زادگاهم بهبهان شهید پرور ادا کرده باشم.
مهر ۱۴۰۴ خوزستان _اهواز