حافظ در آیینه روان‌شناسی بالینی؛ شعر به مثابه درمان جان

اشتراک گذاری مطلب:

لینک کوتاه مطلب:

کد خبر: 44638

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ، ۱۴۰۴

حافظ در آیینه روان‌شناسی بالینی؛ شعر به مثابه درمان جان

 

حافظ در آیینه روان‌شناسی بالینی؛ شعر به مثابه درمان جان

به مناسبت روز بزرگداشت حافظ؛ بررسی علمی تأثیر اشعار حافظ بر سلامت روان با رویکردهای روانشناسی

شعر حافظ، نه فقط آینه‌ای از زیبایی‌های زبان فارسی، بلکه تجلی‌گاه روان انسان در پیچ‌و‌خم‌های عشق، اضطراب، معنا و رهایی است. این یادداشت با نگاهی بالینی و هنری، اشعار حافظ را در پرتو شش رویکرد روان‌شناسی—یونگ، فروید، انسان‌گرایانه، اگزیستانسیال، گشتالت و هنر درمانی—تحلیل می‌کند و نشان می‌دهد چگونه غزل‌های او می‌توانند به تنظیم هیجان، خودشناسی، معنا زیستن و تخلیه روانی کمک کنند.

شعر، روان و رهایی

۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ، روزی که نه‌تنها یادآور شکوه زبان فارسی، بلکه فرصتی برای بازخوانی روان انسان در آیینه شعر اوست.

در روزگاری که روان انسان زیر فشارهای مدرن خمیده است، شعر حافظ همچون نسیمی از باغ‌های جان، می‌تواند تسکین‌بخش و معنا‌آفرین باشد. هنر درمانی در روان‌شناسی بالینی، راهی برای بیان احساسات سرکوب‌شده و بازسازی روان است. حافظ با زبان نمادین، موسیقایی و چندلایه، بستری فراهم می‌آورد که در آن روان می‌تواند سخن بگوید، گریه کند، بخندد و آرام گیرد (کیانی، ۱۳۹۹).

۱. ناخودآگاه و کهن‌الگوها | روان‌شناسی یونگ

یونگ باور داشت کهن‌الگوها در ناخودآگاه جمعی بشر حضور دارند. در غزل حافظ، معشوقی که ابتدا زمینی و ملموس است، به تدریج به موجودی آسمانی و روحانی بدل می‌شود. این گذار، نماد حرکت از آنیما به پیرفرزانه و از تمنای جسمانی به خودشناسی است:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست

زهره خلیلی و اصغر دادبه (۱۴۰۲) در مقاله «پیوستگی معنایی ابیات حافظ بر بنیاد تحلیل روان‌کاوانه» این بیت را نمونه‌ای از تحول کهن‌الگوها در شعر حافظ می‌دانند؛ جایی که شاعر از تمنای عاشقانه به تأمل عرفانی می‌رسد و معشوق، آینه‌ای از ناخودآگاه می‌شود.

۲. تعارض عقل و عشق | روان‌کاوی فروید

فروید روان انسان را میدان نبرد میان نهاد، من و فرامن می‌دانست. حافظ نیز این نبرد را در تقابل عقل و عشق به تصویر می‌کشد. عقل، نماد کنترل و اخلاق، در برابر عشق، نماد رهایی و غریزه، سر فرود می‌آورد:

عقل می‌خواست که از میکده بیرون باشد / حافظ گفت که از خانه خویش است این در

در مقاله «بررسی تطبیقی عشق و عقل در اشعار حافظ و آثار سهروردی» (۱۴۰۱)، این بیت به‌عنوان نمونه‌ای از آشتی روانی معرفی شده است؛ جایی که شاعر با پذیرش نهاد، به تعادل روانی می‌رسد و از سرکوب‌های اخلاقی رها می‌شود.

۳. معنا زیستن و شکوفایی روان | روان‌شناسی انسان‌گرایانه

در نظریه سلیگمن، معنا زیستن و شکوفایی روانی از ارکان سلامت روان هستند. حافظ با تلفیق عرفان و لذت، مخاطب را به تجربه‌ای عمیق از زندگی دعوت می‌کند:

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

میخانه نه محل گناه، بلکه محل خلقت است. مقاله «بررسی شعر حافظ از دیدگاه نظریه

مثبت‌نگر سلیگمن» (تمیمی و همکاران، ۱۴۰۳) این تصویر را نمادی از معنا درمانی می‌داند؛ جایی که انسان با پذیرش لذت و تقدس، به شکوفایی روانی می‌رسد.

۴. اضطراب وجودی و پذیرش مرگ | روان‌شناسی اگزیستانسیال

حافظ، همچون فیلسوفی اگزیستانسیالیست، با مرگ نه به‌عنوان پایان، بلکه به‌عنوان بخشی از هستی روبه‌رو می‌شود. او مخاطب را به زندگی در لحظه و پذیرش نوبت هستی دعوت می‌کند:

هر کسی پنج روز نوبت اوست / وقت خوش باد آن که نوبت اوست

کیانی (۱۳۹۹) در مقاله خود، این بیت را نمونه‌ای از مواجهه با اضطراب وجودی می‌داند؛ جایی که شاعر با زبان نمادین، مرگ را به بخشی از رقص هستی بدل می‌کند.

.۵ کلیت روان و وحدت تجربه | روان‌شناسی گشتالت

نظریه گشتالت بر کلیت تجربه تأکید دارد. حافظ نیز با ترکیب تصویر، موسیقی و معنا، تجربه‌ای یکپارچه خلق می‌کند:

به تماشای گل و بلبل مست / هر زمان فکر دگر می‌دارم

مظفری و همکاران (۱۳۹۵) در مقاله «بررسی غزل‌های حافظ از منظر روان‌شناسی گشتالت» نشان می‌دهند که حافظ با ایجاد وحدت حسی، به بازسازی روانی کمک می‌کند؛ جایی که ذهن از پراکندگی به تمرکز می‌رسد.

۶. تنظیم هیجان و تخلیه روانی | روان‌درمانی هنری

در روان‌درمانی هنری، استعاره‌ها ابزار بیان هیجان‌اند. حافظ با زبان استعاری، به مخاطب اجازه می‌دهد احساسات پیچیده را بی‌واسطه تجربه کند:

بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

در مقاله «کارکردهای روان‌شناختی شعر حافظ برای انسان معاصر» (پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۸)،

این بیت نمادی از بازآفرینی روانی معرفی شده است؛ جایی که شاعر با دعوت به شور و رهایی، مخاطب را به تخلیه هیجانی و بازسازی درونی فرا می‌خواند.

و اما…

حافظ، شاعر جان‌های زخمی است؛ کسی که با غزل‌هایش، نه‌تنها زیبایی می‌آفریند، بلکه روان را درمان می‌کند. تحلیل اشعار او در چارچوب روان‌شناسی بالینی، نشان می‌دهد که شعر می‌تواند زبان روان باشد؛ زبانی که در آن عشق، اضطراب، معنا و رهایی در هم می‌آمیزند و جان انسان را به آرامش می‌رسانند.

 

سارا هیات

روانشناس بالینی

۱۹ مهر ۱۴۰۴

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *